مدیریت زمان و تقسیم بندی اولویت ها
مدیریت زمالن برای بسیاری از ما به معنای تلاش برای به دست آوردن زمان بیشتر است. به همین علت، زیاد پیش میآید که متراکم کار کردن یا کمخوابیدن و فعالیتهای متوالی بدون وقت تلف شده را به عنوان نشانهای از توانایی در مدیریت زمان در نظر میگیریم.
در حالی که چه بسا، بسیاری از جلسات و فعالیتهای ما، چندان ضروری نباشند؛ یا اینکه برنامهها و اهداف مهمتری را در لابهلای همین روزمرگیهای منظم و زمانبندیشده، به دست فراموشی سپرده باشیم.
اهمیت اولویت بندی کارها در مدیریت زمان
برای اینکه «انجام منظم فعالیتهای کمفایده» را با «استفادهی بهینه از زمان برای دستیابی به اهداف مهم» اشتباه نگیریم، معمولاً بر این نکته تأکید میکنند که Task Management (مدیریت وظایف) بخش مهمی از Time Management (مدیریت زمان) است و کسی میتواند زمان خود را به خوبی مدیریت کند، که نسبت به اولویت بندی وظایف خود، دقیق و حساس باشد.
استیون کاوی این نکته را به شکل زیبایی بیان میکند:
بنابراین، صِرفِ اینکه بگوییم ما در انجام پروژه های خود، در تصمیم گیری ها، در برنامه ریزی و سایر فعالیتهایمان، به مدیریت زمان (به معنای کاهشِ زمان تلف شده) توجه میکنیم، کافی نیست.
ما باید به اولویت بندی کارها و فعالیتها هم توجه داشته باشیم. به این معنی که: آیا در حال حاضر، اساساً به فعالیتِ مناسبی مشغول هستیم؟ یا اینکه با نظم و دقت و رعایت زمانبندی، در حال انجام فعالیتی هستیم که اصلاً نباید در این لحظه به آن مشغول میبودیم؟
این همان مسئلهای است که با عنوان اولویت بندی فعالیتها به آن پرداخته میشود:
روش اولویت بندی کارها بر اساس روش ABC (یا VED)
یکی از قدیمیترین روش های اولویت بندی کارها، شیوهای است که از آن به عنوان تکنیک ABC نام میبرند. در روش ABC هر کار یا فعالیت، در یکی از سه دستهی زیر قرار میگیرد:
- دستهی A: کارها و فعالیتهای دارای اولویت بالا (Vital)
- دستهی B: کارها و فعالیتهای دارای اولویت متوسط (Essential)
- دستهی C: کارها و فعالیتهای دارای اولویت پایین (Desirable)
گاهی اوقات، به جای ABC از اصطلاح VED (حرف اول سه کلمهای که در کنار هر دسته نوشتهایم) استفاده میشود. استفاده از کدگذاری رنگی هم با همین هدف، در بسیاری از برنامهها و اپلیکیشنها در نظر گرفته شده است.
مستقل از اینکه دسته بندی سهگانه را چگونه نشان میدهید، فرایند اولویت بندی بر اساس تکنیک ABC، بر رعایتِ نکات زیر استوار است:
در دستهبندی شما، تعدادی از فعالیتها هستند که گریزناپذیرند (گروه A یا Vital یا رنگ قرمز یا هر شکل دیگری که برای نمایش آن در نظر میگیرید).
تعدادی فعالیت هم وجود دارد که اگر انجام نشوند، اتفاق چندان بزرگ و خسارتباری نمیافتد؛ نه اکنون و نه در آینده. اما انجام شدنشان از انجام نشدشان بهتر است (گروه C یا Desirable یا رنگ خاکستری یا هر شکل دیگری که شما برای نمایش آن انتخاب میکنید).
گروه دیگری هم وجود دارد که در این میانه قرار میگیرد (B یا Essential)
هر گاه کار یا فعالیتی را در فهرست کاغذی یا دیجیتال خود ثبت میکنید، موظف هستید در همان لحظهی ثبت، دستهبندی آن را هم مشخص کرده و ثبت کنید (یا ترجیحاً سه دسته وظیفه را در سه فهرست مختلف ثبت کنید).
در فرصتهای کوتاهی در پایان روز و هفته، فهرست فعالیتهای خود را مرور کنید و اگر اولویتها تغییر کرده، آنها را اصلاح کنید (قرار نیست اولویتها همیشه ثابت باقی بمانند؛ گذر زمان و شرایط، میتواند اولویتها را تغییر دهد).
البته موارد بالا، صرفاً اصولِ پایه هستند و ممکن است شما بسته به نیاز و سلیقهی خود، اصول و قواعد دیگری را هم به آن بیفزایید.
این نحوه اولویت بندی به هر حال، بهتر از این است که هیچ نوعی از اولویت بندی را در برنامه ریزی و زمان بندی خود بهکار نگیرید. اما نقد مهمی هم به آن وارد است:
به عنوان مثال، اگر کسی در رابطه با شریک عاطفیاش با مشکلی مواجه شده باشد و برای پیشگیری از قطعی برق هم، باید قبض صادرشده را همین امروز پرداخت کند، ممکن است هر دو فعالیت را در دستهی A قرار دهد.
اولویت بندی بر اساس ماتریس آیزنهاور (ماتریس اهمیت و فوریت)
ماتریس آیزنهاور ابزار دیگری برای اولویت بندی کارها است که در آن به تفکیک ضرورت زمانی و ضرورت استراتژیک توجه شده است.
علاوه بر عنوان ماتریس آیزنهاور، گاهی نامهای ماتریس استیون کاوی و همچنین ماتریس اهمیت و فوریت نیز برای آن بهکار میرود. چون طرح این ابزار توسط استیون کاوی در کتاب هفت عادت، نقش مهمی در رواج یافتن آن داشته است.
برای اولویت بندی کارها در ماتریس آیزنهاور، پیش از قرار دادن هر فعالیتی در برنامههای خود، باید آن را از دو جهت بررسی کنیم:
این کار چقدر اهمیت دارد؟ (Importance)
کارهای مهم، اغلب به هدفهای ما مربوط هستند.
کارها و فعالیتهایی که انجام آنها ما را به هدفهایمان نزدیک میکند و بیتوجهی به آنها میتواند مشکلاتی جدی و عمیق، با اثراتی نسبتاً طولانی برایمان ایجاد کند.
این کارها معمولاً به صورت مستقیم یا غیرمستقیم به خواستهها و هدفهای کلان و ارزش زندگی ما مربوط میشوند.
تأکید بر این نکته نیز لازم است که: به علت شخصی بودنِ هدفها و ارزشها، ممکن است کاری که شما آن را مهم تلقی میکنید، ممکن است از نظر فرد دیگری مهم محسوب نشود.
موارد زیر، نمونههایی از کارهایی هستند که میتوانند برای برخی افراد، اهمیت بالایی داشته باشند:
- ورزش کردن روزانه با هدف حفظ سلامت در بلندمدت
- یادگیری زبان
- مطالعهی درسهای کنکور
- احوال پرسی از پدر و مادر و دیدار آنها
- شرکت کردن منظم در آزمون آزمایشی
- حضور منظم در کلاس درس
این کار چقدر فوریت دارد؟ (Urgency)
این کار یا فعالیت، تا چه حد نیازمند توجه در همین لحظه است؟
آیا اگر همین لحظه (یا در همین لحظات و ساعتهای پیش رو) به آن توجه نکنم، دردسرساز میشود و تبعات بدی برایم خواهد داشت؟
آیا مهلت زمانی کاملاً قطعی و مشخصی برای این کار وجود دارد که الان هم به آن نزدیک شدهام؟
آیا اگر این کار را در این لحظه انجام ندهم، فرصت انجام آن را بهکلی از دست میدهم؟
کارهای زیر، ممکن است برای شما، مصداق کارهای فوری محسوب شوند:
- حداق روزانه 100 تست
- نوشتن تکالیف فردا صبح مدرسه
- انجام پروژه فرهنگی مدرسه
بر این اساس، میتوان هر فعالیت را به یکی از چهار دستهی زیر تخصیص داد:
بعد از تقسیم بندی کارها چه کنیم؟
اینکه کارها را به چهار دسته تقسیم کنیم، به خودیِ خود، خاصیت و کارکردی ندارد. مهم این است که بر اساس این تقسیمبندی، با کارها و فعالیتهای هر یک از این چهار دسته، به شکل متفاوتی برخورد کنیم.
چارچوب زیر، یکی از رایجترین الگوهای مدیریت فعالیتها در ماتریس اهمیت و فوریت است:
کارهای مهم و فوری
این کارها، بیشترین اولویت را دارند و باید سریع انجام شوند. به عبارت دیگر، باید منابع خود را پیش از هر چیز، به این کارها تخصیص دهید.
ضمناً به خاطر داشته باشید که هر چه در زمینههای زیر بیشتر وقت بگذارید، باید این بخش از فعالیتهای شما، سبکتر شود و کارهای کمتری در این دسته قرار گیرد:
به عبارت دیگر، بخش مهمی از کارهایی که به سطحِ مهم و فوری میرسند، زمانی میتوانستهاند در سطح مهم اما غیرفوری باشند.
اما به علت پیشبینیها و برآوردهای نادرست شما یا ضعف نظم درونی (تلاش برای طفره رفتن از آن کارها)، امروز در دستهی مهم و فوری قرار گرفتهاند.
البته این ادعا الزاماً دربارهی همهی کارهای فوری و مهم مصداق ندارد؛ مثلاً با تصادف یکی از دوستان نزدیک شما در خیابان، مجموعهای از کارهای مهم و فوری به فهرست فعالیتهایتان افزوده میشود.
با این حال، اگر از مثالهای خاص در حدی که مطرح شد بگذریم، بیتوجهی به اولویت بندی کارها یکی از مهمترین عواملِ پُر شدنِ سبدِ فعالیتهای مهم و فوری است.
کارهای مهم ِ غیرفوری
اغلب کارهایی که در زندگی ما ارزش واقعی و ماندگار ایجاد میکنند، در این دسته قرار میگیرند.
اگر امروز ورزش نکنید، اگر برای یادگیری خود وقت نگذارید، اگر زبان دوم یا سوم خود را تقویت نکنید و اگر شبکه سازی نکنید، هیچکدام در این لحظهی مشخص، به شما آسیب نمیرسانند.
اما در بلندمدت، فرصتهای بسیاری را از شما میگیرند و ممکن است بحرانهای متعددی را برایتان ایجاد کنند.
به همین علت، بلافاصله پس از کارهای مهم و فوری (که باید به تدریج، کم و کمتر شوند) برای کارهای مهمِ غیرفوری وقت بگذارید.
کارهای غیر مهم اما فوری
دو مورد از بهترین برخوردها با چنین کارهایی، تفویض و زمانبندی مجدد است.
اگر بتوانید این کارها را به افراد دیگری واگذار کنید، یا اینکه زمانشان را جابجا کنید، فرصت بیشتری برای کارهای مهم ایجاد خواهد شد.
مثلاً شاید مناسب باشد با یک تماس تلفنی، قرارِ تفریحی خودتان با یک دوست قدیمی را جابجا کنید. با این کار، به تدریج یاد میگیرید که برای برخی قرارها و دیدارها کمتر وقت بگذارید و آگاهانهتر برنامهریزی کنید؛ تا هر روز مجبور به تماس گرفتن و عذرخواهی و تغییر برنامه نشوید.
کارهای غیر مهم و غیرفوری
چک کردن پستها و استوریهای دوست و آشنا در اینستاگرام، پیگیری اخبار در زمینههایی که تأثیر مستقیم روی زندگی امروز و تصمیمهای فردای ما ندارند، وقت گذاشتن برای رسانههای زرد و به طور کلی، بخش قابل توجهی از حضور آنلاین ما، در این دسته قرار میگیرند.
البته کارهای غیرمهم و غیرفوری، مصداقهای بسیار بیشتری دارند و اگر زندگی افراد معمولی و کسانی که به رشد و موفقیتی درخور دست نیافتهاند جستجو کنید، میتوانید نمونههای فراوانی از آنها را بیابید.
منبع: متمم
نظرات (0)
ارسال نظر